تخیلاتِ رام نشدنی

چهارم شخص مجهول!

زندگی هنوز هم جریان دارد

من! چشم هایت را ببند و کمی به حرف هایم گوش بده باید آرام بگیری می دانم شب های سختی را گذرانده ای می دانم خواب های بدی دیده ای و اشک های فراوان ریخته ای اما، من آمده ام تا هر آنچه گذشته فراموش کنی آمده ام تا لبخند بر لب هایت بگذارم

آری هنوز زندگی را دوست دارم، هنوز خیلی چیزهاست که باید و باید و باید بهشان برسم. میتوان گفت اوضاع تقریبا خوب است، اما من صد برابر بهتر از این میسازمش. بهت قول میدم

میخواهم با خودم دوست باشم

میخواهم با خودم خوب تا کنم

میدانم اگر با خودم خوب تا نکنم روزگار مرا تا میکند، با یک حرکت درون صندوق تنگ و تاریک پستی می اندازد؛ به یک مقصد طولانیِ نامعلوم! اصلا ممکن است به مقصدی هم نرسد، میان راه اتفاقی بیُفتد که نباید!

این روز ها به جان خودم میُفتم، میخواهم خود واقعیم را پیدا کنم، میخواهم از نو بسازمش.

اری همه چیز در اختیار من است اما باید مواظب بود، وگرنه در این میان هستند کسانی که به تو هر شکلی دلشان بخواهد میدهند.

۷
פـریـر ...
۲۳ اسفند ۰۰:۰۴
آفرین...
اراده کن تا هر مشکلی رو زمین بزنی و زندگی رو عاشقی کنی عزیزدلم 
:*

پاسخ :

ممنونم حریرم :*
منِ مجازی
۲۳ اسفند ۰۰:۱۵
چقدر خوبه که باز ستاره ـتون روشن شده :)

پاسخ :

چقدر خوبه که هنوز هستین و اینجا رو میخونین
و چقدر خوبه چنین دوستای عزیزی دارم :)
Faber Castel
۲۳ اسفند ۰۰:۱۶
با افتخار خوش برگشتی دختر
واقعا نورانی کردی بیان رو :)

پاسخ :

مچکرم فابر :))
لطف داری
Pary darya
۲۴ اسفند ۱۹:۰۸
خوش اومدی ((-: (*

پاسخ :

تشکر پری
مرسی که هستی :)
♥️ っ◔◡◔)っ ♥️ mohammad)
۲۷ اسفند ۱۹:۰۹
الان پیدا کردی؟
موندگاری؟

پاسخ :

دیگه چیزی نمونده!
نمیدونم!
گیسو
۲۸ اسفند ۱۲:۱۴
سلام:)
خوش برگشتی
یدفه که میری ب فکرخواننده های خاموش وبلاگتم باش جانا...

پاسخ :

سلام گیسوی عزیزم
خواننده های خاموش رو چشم من جا دارن
ببخشید واقعا (:
MENU
About me
رقصم گرفته بود، مثل درختکی در باد، آنجا کسی نبود... غیر از من و خیال و تنهایی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان