دوشنبه ۲۸ اسفند ۹۶
امشب مجبورش کردم باهام برقصه. اتفاقا داشت بهش خوش میگذشت.
آره من نیاز داشتم شارژ شم.
وقتی لبخندشو میبینم تحمل شرایط برام آسون تر میشه، صبور تر میشم و البته قوی تر.
با اینکه میدونم هر لحظه ممکنه همه چیز متلاشی شه اما به طور وحشتناکی داره بهم خوش میگذره.