تخیلاتِ رام نشدنی

چهارم شخص مجهول!

پنداره های یک کودک

اولین بار تو دبستان وقتی همکلاسیم توی حرفاش گفت "دوستم" ناراحت شدم، تا اون موقع فکر میکردم تنها دوستش منم. بعد ها وقتی به کسی گفتم "دوستت دارم" متوجه شدم کسای دیگه‌ای هم تو زندگیش بودن و هستن که دوستشون داره. بعد به این فکر کردم مامان و بابای منم جز من خواهرامم دوست دارن. بعد دایی کوچیکه‌م ازدواج کرد فهمیدم یکی دیگه‌ هست که بیشتر از من دوستش داره. یه روز تو آینه یکی بهم گفت یه عده هستن که بیشتر از من دوستشون داره.

ضربهٔ بدی خوردم. اما به هرحال من هنوزم دنبال چیزیم که انحصارا مال خودم باشه و برعکس. میدونم که توهم میدونی چنین چیزی مطلقا وجود نداره.

۱
פـریـر بانو
۲۲ آذر ۱۴:۳۲

هوممم...

و خودت هم که به نتیجه رسیدی...

مخصوصا آدم‌ها، حالا در مورد اشیاء شاید بشه ولی آدم‌ها نه...

پاسخ :

قطعا همین‌طوره.
ولی حتی درمورد اشیاء هم صادق نیست مثلا ما بزرگ شدیم و اونا پستونک رو ازمون گرفتن. ((=
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
MENU
About me
رقصم گرفته بود، مثل درختکی در باد، آنجا کسی نبود... غیر از من و خیال و تنهایی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان