تخیلاتِ رام نشدنی

چهارم شخص مجهول!

تغییر، تجربهٔ جدید یا قبل و بعد؟

همیشه توی زندگی من اتفاقاتی رخ میده که اون رو به دو بخش قبل و بعد از همون اتفاق تقسیم می‌کنه. نکتهٔ مهمی که می‌خوام روش تاکید کنم این هست که این اتفاق ممکنه خیلی زود فراموش یا کمرنگ بشه و صرفا برای چند روز این تغییرِ قبل و بعدی رو احساس کنم. آخرین بار وقتی بود که به‌خاطر حساسیت دارویی نزدیک بود بمیرم، شاید حتی اگر به دادم نمی‌رسیدن هم نمی‌مردم ولی دوست دارم این‌جوری فکر کنم، که نزدیک بود بمیرم؛ چون تاحالا به این شدت برای نفس کشیدن تقلا نکرده بودم و همین‌طور هیچ‌وقت انقدر مرگ رو نزدیک خودم احساس نکرده بودم. تجربهٔ وحشتناکی بود و من به شدت ترسیده بودم وقتی که انگار یک وزنهٔ صدکیلویی روی سینه‌م گذاشته بودن و نمی‌تونستم شش هام رو پر و خالی کنم. صداهای اطراف گنگ شده بود و انگاری توی خلا فرو رفته بودم. یادمه یک‌طرف صورتم رو حس نمی‌کردم و مامانم میگه عین ماهی دهنت رو باز و بسته می‌کردی و در نهایت گفتی دارم تموم می‌شم. عجب جمله‌ای! به هرحال دلم می‌خواد این‌جوری تفسیر کنم که من به زندگی چنگ زدم و تونستم توی مشتم بگیرمش.

بعد از این‌که کاملا حالم خوب شد و شب‌ها می‌تونستم روی تخت خودم بخوابم واقعا یک تغییر عظیم رو احساس می‌کردم، انگار که همه چیز جدید بود.

برای خودمم عجیبه، حالا که بهش فکر می‌کنم دلم می‌خواد باز هم تجربه‌ش کنم.

۲
Anne Shirley
۰۷ ارديبهشت ۲۲:۴۷

من خیلی دلم میخواد همچین چیزی رو تجربه کنم. اینکه تا دم مرگ بری و اینا.. شده چندبار که تا دم تصادف با ماشین رفته‌باشم ولی خب خیلی فرق داره با همچین موقعیت‌هایی! 

خداروشکر که تموم نشدی =)))

پاسخ :

چیز باحالیه ولی حواست باشه واسه تجربه کردنش یهو فکرای عجیب به ذهنت نرسه که بخوای عملیشون کنی! ((=
تموم که نه تازه بیشتر هم شدم.
פـریـر بانو
۲۶ ارديبهشت ۱۵:۰۸

یک‌بار آب پرید تو گلوم

نزدیک بود خفه شم

یا به‌قول تو نزدیک بود تموم شم

اما خب

زنده موندم...

و بعد از اون شب دیگه دنیا خیلی جای جدی‌ای نشد برام... :)

پاسخ :

از این منظر بهش نگاه نکرده بودم. ولی ما مدام داریم دنیارو جدی می‌گیریم، انقدری که حتی می‌خوایم مرگمون هم یه‌طور خفن‌تر(!) باشه.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
MENU
About me
رقصم گرفته بود، مثل درختکی در باد، آنجا کسی نبود... غیر از من و خیال و تنهایی...
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان